۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه

املاک مضاعف

مالکین عزیز لطفا قبل از گذاشتن قیمت برای ملکتون برای اجاره یک نیم نگاهی به اون ملک بکنین! ببینید خودتون حاضرین با اون قیمتی که تعیین می کنین فقط یک ماه برای کار یا زندگی اونجا را اجاره کنین؟ مردم را نذارین سر کار! درست نیست واقعا!
الان تقریبا یک هفته است که شروع کردم دنبال جا گشتن، تا بیستم شهریور باید دفتر را تحویل بدم، توی روزنامه نوشته بود 50 متر دفتر کار با موقعیت اداری فلان قدر، زنگ زدم میگه چند پله به پایین و ... فقط برق داره ولی آب نداره! می گم یعنی چی آب نداره میگه یعنی انباره! خب آقاجان تو قسمت انبار آگهی بده نه تو موقعیت اداری بعدم بنویس دفتر کار!

آگهی: 80 متر پاسداران، خیابان گیلان، دربست، کاملا مستقل، موقعیت اداری، 2 اتاق
زنگ می زنم: اینجا 87 متره 2 اتاق داره با نور عالی، هم مسکونی میشه هم اداری ، دربست هستش یک حیاط کوچک هم داره، قیمت : 5 میلیون پیش ماهی 400 هزار تومان، امروز(داستان مال دیروزه) ساعت 5 تا 6:30 می تونین بیاین ببینین
- می گم فردا چطور؟ 
- میگه اگه اجاره نره چون خیلیها قراره بیان ببینن
- تر و تمیزیش و امنیتش چطوره؟ 
- امنیتش که خیلی خوبه ولی قدیمیه دیگه شاید یه دست رنگ لازم باشه که خودتون بزنین
ساعت 5 رفتیم تقاطع گیلان و اسلامی منتظر آقای آژانس، به جز ما 2 تا پسر و یک ماشین دیگه با 3 سرنشین دیگه هم اومده بودن و همه منتظر که از آژانس کسی بیاد و واحد را نشونمون بده ...
موازی خیابان اسلامی یک کوچه بود که از خود خیابان پله می خورد به اون کوچه ، یک خونه سیمانی که رنگ نارنجی بهش زده بودن، درش باز بود و آقای آژانش املاک دم در وایساده بود
از در که وارد می شدین دست چپ چندتا پله می خورد به پایین که دستشویی بود و بغلش یک اتاق نم کشیده، روبرو هم چندتا پله به بالا بود و یک اتاق دیگه، فقط هم اتاقها و دستشویی سقف داشت بقیه فضا باز بود با نور کافی... یعنی اتاقها پنجره نداشت و  نور کافی بیرون اتاقها را روشن می کرد بغل اتاق بالایی چندتا پله می خورد و می رفت رو سقف اتاق پایینی که اون میشد حیاط و دوباره یه سری پله آهنی بود که می رفت رو سقف اتاق بالایی و میشد پشت بام با دسترسی بسیار آسان و میسر برای هرکسی که دلش بخواهد ...
واحد مورد نظر فقط 2 اتاق بود نه اینکه 87 متر باشه با 2 اتاق ! کلا 2تا اتاق بود با یک سرویس دستشویی دم در، بدون آشپزخانه و در حد داغون نه بد! یعنی فکر کنم منظور از 87 متر با احتساب 2 تا سقف های اتاق ها بود که یکیش حیاط می شد یکییش پشت بام  اونجا نه میشد کار کرد نه زندگی به آقاهه می گم اینجا به کجا راه داره؟ نه یعنی کجا به اینجا راه داره؟ (پشت بام)  
مالکین محترم، آژانسهای املاک محترم، باور کنین مردم شخصیت دارن هر طویله ای را با هر قیمتی که دوست دارین نذارین برای اجاره یا اقلا پای تلفن بگین جا اینجوریه و بیخودی نکشین مردم را تا اونجا!

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

برنامه ریزی مضاعف

با يک شرکت جديد که کارش پتروشیمی هست قرارداد طراحی و چاپ کاتالوگ، طراحی و اجرا مالتی مدياو طراحی ليبل سی دی و چاپ و تکثير سی دی اش را بستم، کارای طراحی تموم شده بود و فايلها را فرستادم ليتوگرافی برای فيلم و زينک، با چاپخونه هماهنگ کردم گفت دستگاه جی تی او خرابه زينک ها را روی دو ورقی بگو بگيرن و بفرستن اون يکی چاپخونه که تو جاده دماونده، زنگ زدم هماهنگی هاش را کردم، فکر کنم کارها را روز 2شنبه فرستادم ليتوگرافی و آقای چاپخونه با دستگاه جی تی او قول یکشنبه آینده را داده بود برای تحویل کاتالوگ ها (هر دو مربوط به يک چاپخونه هستن ولی در دوجای مختلف) ، روز دوشنبه هفته بعدش زنگ زدم که کارا در چه وضعیه میگن فرستادیم برای UV که بعد بره صحافی میگم قرار بود امروز حاضر باشه که ... اتفاقها و تماسهای این فاصله مهم نیست و بالاخره دوشنبه هفته بعدش زنگ زدن که کارها داره از صحافی ارسال میشه
کل کارها شامل: 2000 تا کاتالوگ پتروشیمی رازی بود و 1000 تا کاتالوگ A4 و 500 تا کاتالوگ A5 یک مشتری قدیمی کارپلاستیک های گلخانه ای انجام میده به اسم شیمی پلاستیک یزد، دوشنبه تا بعد از ظهر خبری نشد، گفتن کارهای شیمی پلاستیک آماده است ولی پتروشیمی مونده هنوز و چون شیمی پلاستیک آخر هفته بعدش توی همدان نمایشگاه داشت گفتم اشکال نداره اونها را بفرستین پتروشیمی را دیرتر وقتی حاضر شد، ولی خب نفرستادند و گفتن فردا ظهر یعنی سه شنبه همه را باهم می فرستیم، فردا ظهر دوباره تماس گرفتم، باز هم حاضر نبود و قرار شد فرداش یعنی چهارشنبه بفرستند، چهارشنبه ساعت 12 گفتن کارها را وانت بار زده و تو راهه...
ساعت 1:30
خبری نشد دوباره زنگ زدم میگم چی شد؟ میگن وانت تو راه خراب شده! تلفن آقای راننده وانت را گرفتم و زنگ زدم بهش میگه ماشینم خراب شده و دارم درستش میکنم اگه نشد یک ماشین دیگه میگم بیاد کار را به اون تحویل میدم که بیاره براتون
ساعت 3:
دوباره زنگ می زنم...چی شد؟
ماشين درست شده دارم راه میفتم (از خیابان ری)، نهايتا 45 دقیقه دیگه اونجام!
ساعت 4:
آقا جان کوشی پس:
یه مشکلی پيش آمده ... دوباره ماشين خراب شده ، بار را تحويل يک وانت ديگه دادم داره مياد
ساعت 5:30:
زنگ دفتر را می زنن که کار از صحافی آوردم
میرم دم در می بينم کارا پشت یه پرايد (آژانس) هستش
ميگم کجا کار را تحويل گرفتين؟
ميگه دم صحافی...
کمک هم نفرستاده مجبور شديم با همکارم 3500 تا کاتالوگ را بیاریم تو دفتر بالافاصله کارها را که آورديم زنگ زدم تیپاکس کارهای مبروط به یزد را فرستادم رفت، بقیه کارهایی که مونده بود یعنی کارهای پتروشیمی به نظر کمتر از 2000 تا کاتالوگ میومد یکی از بسته ها را باز کردیم و ضربدر تعداد بسته ها کردیم کم بود... زنگ زدم به چاپخونه میگم کمه میگه امکان نداره چندتا کمه؟ مجبور شدیم تمام بسته ها را باز کنیم و بشماریم توی 2000 تا 170 تا کم بود، اصولش اینه که معمولا هم ما بیشتر سفارش میدیم هم چاپخونه بیشتر میزنه که بعد از پرت کار تعداد درست دربیاد چندتا هم بیشتر نه این که کم باشه، اونم برای مشتری جدید، چاپخونه میگه من دوباره چاپ می کنم میفرستم براتون...
دوشنبه هفته بعد زنگ میزنن که کارها حاضره و 200 تا کاتالوگ الان براتون میفرستیم
ساعت 6 کارها میرسه میشمارم و 104 تا کاتالوگ بدون یو وی فرستادن (تمام کارها پوشش یو وی مات و یو وی براق موضعی داشت) به جز اینکه کارها یو وی نداشت تمامش صحافیش مشکل داشت و خراب بود و در نهایت من مجبور شدم با گردن کج از پتروشیمی رازی معذرت بخواهم و کسری کاتالوگ را بعلاوه تخفیف از فاکتور کم کنم
در مورد سی دی ها: فایل لیبل را فرستادم برای چاپ افست خشک+ یک نمونه پرینت از چاپ، سی دی ها را که فرستادن می بینم خیلی پر رنگه میگم این چرا انقدر پر رنگه میگه خب پر رنگ میشه دیگه میگم بابا دفعه اول نیست دارم روی سی دی میدم چاپ کنن این خیلی پر رنگتر از حالا چند درصد تغییر رنگه (نمونه رنگ هم نشون نمیدن تازه) بعدم پس اون پرینت امضاء شده نمونه را برای چی می گیرین؟ میگه برای نوشته ها!
تیپاکس برای بندر امام خمینی سرویس نداشت، زنگ زدم به تی پی جی که زیرمجموعه شرکت تی ان تی برای حمل در داخل کشوره، تلفنی هماهنگ کردم که وزن بارم حدود 180 کیلو هست و گفتن هزینه حمل هواییش میشه 270هزار تومان و حمل زمینی 210 هزار تومان، 5 دقيقه بعد زنگ زد که فقط زمینی نمیشه که پس کرایه باشه و هزینه اش هم میشه 150 هزار تومان نه 210 هزار تومان! گفتم باشه اشکال نداره بگین بیان ببرن کارهارو...
مامورشون اومد که بار را تحویل بگیره بسته ها را وزن کرد شد 176 کیلو میگه هزينه اش میشه 370 هزار تومان میگم دفترتون که گفت هوایی انقدر زمینی انقدر میگه آها شاید شما تخفیف دارین! میگم خب پتروشیمی گفته بخاطر هزينه زمینی بفرستین، زنگ میزنه به همکارش میگه بله همون 150 هزار تومنه میگم کی میرسه (دفترشون گفته بود هوایی شنبه میرسه و زمینی 3 تا 4 روز بعد) میگه شنبه میرسه توی فرمش هم زد هوایی!!!! یعنی 150 هزار تومان را می خواست 370 هزار تومان بگیره؟

نمایندگی مضاعف

یک پرینتر قدیمی 960 اچ اپی دارم که اولین پرینتریه که خریدم و انصافا پرینتر خوبیه، این پرینتر خراب شده بود زنگ زدم ایران اچ اپی که بفرستمش برای تعمیر، فرستادمش و گفتن 10 روز دیگه حاضره، بعد از زمان تعیین شده پرینتر را فرستادن و همچنان خراب بود...
زنگ زدم میگم: این که هنوز خرابه
میگن: نه درسته
ميگم : من پرينت نمی تونم بگيرم کاغذ نصفه گير ميکنه و پرينت نميگيره
میگن: دوباره بفرستینش
دوباره فرستادم و دوباره خراب برام فرستادنش
باز زنگ میزنم
ميگم: اين که هنوز خرابه!
میگن: نه درسته! ما تست کردیم
ميگم: بابا خرابه خب!
ميگن: مشکل نرم افزاريه حتما، درايورش را دوباره نصب کنين
میگم: نصب کردم
ميگن: پس از رو سی دی نصب نکنين! از خود ويندوز نصب کنين!
ميگم: نشد
ميگن: مشکل ويندوزه!
ميگم: این قبلا رو همین کامپيوتر نصب بوده مشکلی نداشته، بعدم من رو دوتا کامپوتره دیگه هم تست کردم فايده نداره
ميگن: ميگن باشه مشکل ويندوزه!
ميگم: لپ تاپ ويندوزش اوريجيناله رو اونم جواب نداد!
ميگن: خب پس ما يه کارشناس می فرستیم امروز
بعد از سه روز که هر روز من زنگ زدم که کوش کارشناستون
ميگن: نه احتمالا نرم افزاری نیست دوباره بفرستینش
ميگم: باشه ولی شما مگه نمیگین اونجا تست کردین درسته، یکی بیاد اینجا ببینه خرابه دیگه
میگن: نه حالا شما بفرستين ما دوباره تست ميکنيم
باز پرينتر را فرستادم ميگن: بله مثل اينکه مشکل داره!
بعد از حدود 10 روز که هی من زنگ زدم پيگيری بالاخره پرينتر را فرستادن، وصلش کردم ديدم همچنان چراغهاش باهم روشنه و کار نمیکنه! در پرينتر را باز کردم می بينم کارتريجاشو نفرستادن، زنگ زدم میگم آخه اين چه وضعيه بعد از اين همه داستان باز پرينتر را فرستادين بدون کارتریج!
ميگن: ای وای حتما کارترجش جا مونده رو دستگاهی که از واحد فنی اومده بوده برای تست!!! هماهنگ می کنم با واحد فنی می فرستیم براتون... اين پرينتر شما طلسم شده!!!!
يکی نيست بگه شما کارتون درست انجام بدين ، چه ربطی به طلسم داره!
دو، سه روزی ميگذره و هر روز تماس... ميگن: هنوز معلوم نيست کجاست کارتريج، پيدا می کنيم می فرستيم
فرداش دوباره زنگ می زنم ميگن مسئول اينکار يک هفته رفته مرخصی! (کسی ديگه ای هم خبر نداشت خدا رو شکر از جريان) و بايد خودش برگرده
هفته بعد:
زنگ می زنم: پيدا نشد کارتريج؟؟؟
نه الان براتون 2تا کارتريج نو می فرستيم
و کارتريج نویی که نمايندگی اچ اپی فرستاده (البته خودشون میگن نمايندگی هستن) 7 برگ پرينت درست گرفت و رنگ زدرش مشکل پيدا کرد!
وقتی خيلی از ما خودمون کارمون را درست انجام نمی ديم چه انتظاری داريم که مملکت درست بشه؟؟؟

و بازهم تصمیم

ديروز داتک اس ام اس زده که فردا (یعنی امروز) سرویس اینترنت شما از ساعت 7 صبح به مدت 5 ساعت دچار اختلال می شود و الان من بی اینترنت دارم این پست را می نویسم که بعد آپلودش کنم، بايد یه کار ايميل کنم...
هر 2 دقیقه یکبار دارم پینگ می کنم ببینم وصل شده، همون فس فسوشم باز از نبودش بهتره، امیدوارم زودتر اختلال برطرف شه
خب در مورد پست پیش بالاخره من اون تصمیم مضاعف را گرفتم و کار جدید را انتخاب نکردم، درست یا غلطش را نمی دونم ولی نتونستم دوباره کار کارمندی را انتخاب کنم، با اینکه می دونم مسئولیتش و دردسراش خیلی کمتره ولی وقتی آدم کار خودش را شروع میکنه دیگه خیلی سخت می تونه برگرده به حالت قبلی...
این هفته یک تصمیم مضاعف دیگه هم باید می گرفتم که از تصمیم قبلی صد برابر سخت تر بود و فردا باید نتیجه را اعلام کنم، دلم می خواست می تونستم زمان را متوقف کنم که مجبور نباشم فردا تصمیمم را اعلام کنم ...

۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

تصمیم مضاعف

تصمیم گرفته بودم که دفتر را تعطیل کنم، روزسه شنبه پیش از یک شرکت خوب بهم زنگ زدن که رزومه شما توی سایت Irantalent بود و اگر که مایلید همکاری داشته باشیم، راستش اون رزومه را اصلا یادم نبود که کی نوشته بودم و چی توش نوشته بودم، خلاصه قرار شد یک قرار حضوری داشته باشیم و این قرار برای روز چهارشنبه ساعت 5:15 فیکس شد.
شرکت توی خیابان میرداماد بود و چون می خواستم سر وقت آنجا باشم ساعت 4:30 از دفتر زدم بیرون ولی به یک ترافیک وحشتناک خوردم که به دلیل ریختن داربست های یک ساختمان در حال ساخت و یک کشته ایجاد شده بود، ساختمان شرکت را می دیدم ولی راه طولانی بود و ماشین ها حرکت نمی کردند، مجبور شدم از ماشین پیاده بشم و بقیه راه را پیاده برم، به ساختمان شرکت رسیدم و به نگهبانی گفتم با آقای ع. جلسه دارم و راهنماییم کردن به طبقه 11 سالن ...به  اسم سالن توجه نکردم، به طبقه 11 که رسیدم دیدم فقط تشکیل شده از سالنهای کنفرانس، سالنی که اسمش به نظرم آشناتر میامد را انتخاب کردم و منتظر نشستم تا آقای ع. آمد و مثل اینکه سالن را هم درست انتخاب کرده بودم... یکی دیگر از همکارانشان هم به ما ملحق شدند، جلسه ما حدود یک ساعت طول کشید، جوری شرکت را معرفی کردند که انگار من یک مشتری هستم و می خواهم از خدمات آن شرکت استفاده کنم، شرایط کاری را توضیح دادند، از محیط و مزایا تعریف کردند و اینکه در این شرایط هرچقدر هم وضعیت مملکت خراب بشه این شرکت جزو آخرین شرکت هایی که ممکنه تحت تاثیر قرار بگیره و خلاصه ریسکش کمه!
بسیار شرکت خوب و بزرگی هست، مزایایی که برای کارمندانشان قائلند خیلی خوبه و ... و... و ... یه مدت هم من صحبت کردم در مورد کارهایی که انجام دادم. نمونه کارها و رزومه را با ویدئو پروژکشن روی پرده دیدیم (فرصتی شد که من دوباره آن رزومه را هم ببینم) و در نهایت قرار شد بهشون خبر بدم، که تازه اگر من گفتم باشه، باید کلی امتحان ورودی و پذیرش و از اینجور چیزها را پشت سر بگذارم...
فکر می کردم مطمئنم که می خواهم دفتر رو تعطیل کنم ولی حالا که دارم به روزهای آخرش نزدیک می شوم و راجع به کار جدید و محیط جدید و برنامه های آینده فکر می کنم، با اینکه موقعیت جدیدی اومده سراغم ولی شک کردم که کار درست چیه؟
درست توی همین یکی دو هفته که گذشت هم مشتری جدید برای دفترم آمده و هم چندتا از قدیمی ها کار دادن، هم دوتا موقعیت شغلی برای دوباره کارمند شدن، حالا من موندم و یک تصمیم سخت که چه باید کرد؟؟؟
مجوز ارشاد را تمدید نمیکنم این را تقریبا مطمئنم... تنها چیزی که در حال حاضر مطمئنم همینه... 
تا فردا شب باید تصمیمم را راجع به اون شرکت بگیرم ...

پ.ن. از وقتی گفتم دوباره می خواهم عکاسی را شروع کنم دوربینم دست یکی از دوستان مونده و نتونستم عکس بگیرم، اصولا در هر موردی تصمیم می گیرم نمیشه!

۱۳۸۹ تیر ۴, جمعه

عکسهای من

دارم عکسهام را روی این آدرس آپ لود می کنم سعی می کنم قدیمی تر ها را امروز آپ لود کنم شاید یک انگیزه بشه که روزی حداقل یک عکس را بگیرم خیلی وقته تنبلی کردم و کم عکس گرفتم...